سونو غربالگری
یک شنبه ۲۷ اردیبهشت نوبت سونو و ازمایش سلامت جنین داشتیم بابایی منو رسوند واسه سونوگرافی و مامانجون آقاجون رو برد رسوند ترمینال که قرار بود برن مشهد نذر نمازی که نیت کرده بودن برا بارداری منو برن ادا کنن ، یه عالمه التماس دعا گفتم و ازشون جدا شدم. وقتی پذیرش شدم خانم منشی گفت یه چیز شیرین بخور منم زوری کلوچه و رانی خوردم و نشستم برای نوبتم وقتی رفتم داخل و اندام کوچولوتو دیدم دلمضعف رفت و اشک اومد تو چشمام دقیقا حالا تو پایان سه ماهگی شکل و شمایل یه بچه رو داری اما خیلی ریزه تر اندازه مشت دست مثلا سرتم اندازه بدنت بود تقریبا تند تند به منشی ش اندازه ها رو گفت فقط چون شما سر و ته بودی یکی از اندازه ها رو نتونست ببینه له من گ...
نویسنده :
مامانی
11:43